وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود ونه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی خداوند روز اول، �آفتاب� را آفريد. خداوند روز دوم، �دريا� را آفريد. خداوند روز سوم، �صدا� را آفريد. خداوند روز چهارم، �رنگها� را آفريد. خداوند روز پنجم، �حيوانات� را آفريد. خداوند روز ششم، �انسان� را آفريد. و روز هفتم خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیافریده است پس باهم بودن راآفرید
سلام
این شعر رو فکر کنم یک جا شنیدم !!احتمالا اگه اشتباه نکنم چند بیتشو افتخاری خونده !!اما جملات آخرتون .. اگه اشتباه نکنم با الهام از یک فیلم بسیار زیبا با عنوان روز هفتم نوشتین !! با همه این حرف ها بد نبود !!
موفق باشین
سلام خوشگل من وبلاگ قشنگی داری بازم بیشتر مطلب بزار قربونت برم
salam ailar,khanom matn khoshgeli bod,vali nazar weblaget khali bashe say kon berozesh negah dar,,,age khasti ro komak man hesab kon,,,,ye sar be weblagam bezan nazar bede....rasti azari hasti???chon ailar esm azari hastesh>>>>movafagh bashi BY
salam j nadadi
9049 بازدید
4 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
5 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian